بازگشت از مرگ (داستان واقعی)
قبله ی عشق
من نمازم را سر سجاده ی عشق می خوانم

شانزده ساله بودم كه راهي اروپا شدم . در آن زمان پدرم تازه فوت كرده بود و از آنجايي كه قبل از مرگش نيز يك كارگر ساده بود ، لذا بعد از رفتنش من ومادر خيلي بيشتر طعم فقر را چشيديم . آن روزها من تازه دبيرستان را شروع كرده بودم و يا اينكه جزو بهترين شاگردان مدرسه محسوب ميشدم ف مجبور بودم درسم را نيمه كاره رها كنم . بيچاره مادر اشك ميريخت و ميگفت : من حاضرم نان خالي بخورم ولي تو درست را ادامه دهي و به دانشگاه بروي !

اما اين كار ممكن نبود ، چرا كه ما حتي نان خالي هم نداشتيم ! لذا به عنوان فروشنده در يك مغازه مشغول به كار شدم ، اما يك مسافر مسير زندگيم را عوض كرد ، دختر خاله مادرم كه در دوران كودكي انيس و مونس هم بودند ، پس از سالها از اروپا به ايران برگشت و موقعي كه از وضع زندگي ما با خبر شد مانند يك فرشته نجات به دادمان رسيد ، مادر را به خانه خودش برد و مرا هم - وقتي فهميد شاگرد ممتاز بوده ام - به اروپا فرستاد تا كنار برادرش كه مقيم آنجا بود درس بخوانم . تا دو سال در كنار مجيد زندگي خوب و راحتي داشتم ، اما از هنگامي كه راهي كالج شدم و اجبارا از مجيد دور شدم و به شهري ديگر رفتم ، با زندگي ديگري آشنا شدم . در كالج با يكي از همكلاسي هايم كه فرزند يك خانواده ثروتمند اهل روماني بود آشنا شدم . همه چيز " ميلر " خوب بود جز اعتقادش ! يعني در رفاقت سنگ تمام ميگذاشت و حاضر بود تمام مخارج زندگي دانشجويي مرا تامين كند ، فقط به اين دليل كه از لحاظ جسمي ضعيف بود و من بارها و بارها از او در مقابل ديگران حمايت كرده بودم . اين طوري براي من هم بهتر بود ، زيرا ديگر لازم نبود براي تامين مخارج تحصيلم كار كنم . در اين ميان فقط يك تفاوت ميان من و او وجود داشت ، " ميلر " يك ماترياليست ضد خدا بود و من هم كه تازه داشت شخصيتم شكل ميگرفت ، ناخواسته تحت تاثير القائات او قرار گرفتم و ... به خود كه آمدم يك بي خداي كامل بود و ..و 17 سال گذشت !

خبر عين صاعقه بود وخشكم كرد ، " مادرت دچار ناراحتي كبد شده و چون در اينجا نميتوانند عملش كنند ، داره مياد پيش تو تا جراحي بشه "

ناگفته نماند من در آن روزها تحصيلات دانشگاهيم را تمام كرده بودم و در يك شركت قطعه سازي اتومبيل به عنوان مهندس مشغول كار بودم و حقوق خوبي هم داشتم . كما اينكه از حدود پنج سال قبل نيز هر ماه مقدار پول براي مادرم به ايران ميفرستادم تا ديگر حتي به دختر خاله مهربانش هم نياز مالي نداشته باشد .

به اين ترتيب مادرم به آنجا آمد و تازه آن موقع بود كه من يادم آمد كه بيش از نصف عمرم را دور از مادرم بوده ام . در اين چند سال آخر ناراحتي هاي مادر بابت دوري من باعث بيماري اش شده بود ، اما چون نميخواست مانع خوشبختي من شود حتي از بيماريش نيز بهم حرفي نزده بود ! و اما سخت ترين لحظه زندگيم موقعي بود كه قبل از جراحي مادر ، پرشك جراح گفت : " بعيد ميدانم مادرت از اتاق عمل زنده بياد بيرون ، ضمنا اگر جراحي هم نكنه ميميره !

و اينگونه بود كه مادر راهي اتاق عمل شد ، اما قبل از اينكه داخل اتاق شود ، كيف دستي اش را بهم داد و با روحيه اي بالا گفت : " لازم نيست از من پنهان كني ، خودم ميدونم كه دكترها نميتوانند كاري برايم بكنند ، اما يادت باشد كه همه چيز دست خداست ! در ضمن اگر برنگشتم ، جا نماز و مهر و تسبيحم را كه داخل كيفمه ، بده به يك آدم مومن كه لااقل موقع نماز خواندن برايم يك فاتحه بخونه ! "

وقتي فهميدم مادرم حتي از لامذهب شدن من هم خبر ندارد ، از شرم نتوانستم توي چشمانش نگاه كنم و او راهي اتاق عمل شد !

بر خلاف پيش بيني دكتر ، كار جراحي بيشتر از يك ساعت طول كشيد و موقعي كه من داشتم كم كم نگران ميشدم پزشك جراح به سراغم آمد و گفت : من كاري رو كه بايد انجام بدهم انجام دادم ، يعني اگه از زير بيهوشي بيرون بياد ديگه مشكل كبد نخواهد داشت ، اما من بعيد ميدونم به هوش بياد ... مگر اينكه يه معجزه رخ بده !

نميدانم چرا با شنيدن كلمه معجزه از زبان يك خارجي آنطور تنم لرزيد ؟ اما هر چه بود حرف آقاي دكتر باعث شد يا حرف مادرم در دوران كودكي بيفتم كه هميشه ميگفت : كسي كه نماز ميخونه خدا هم به حرفش گوش ميده .

به همين خاطر بدون اينكه از نگاههاي متعجب خارجيهاي جا بخورم ، جا نماز مادر را همان جا وسط راهرو و جلو اتاق عمل پهن كردم و خواستم كه نماز بخوانم كه ناگها بغضم گرفت ، زيرا نماز خواندن را فراموش كرده بودم ! اينجا بود كه بي اختيار اشك ريختم : خدايا اگه منو قبول نداري لااقل به خاطر مادرم گناههاي منو ببخش ... خدايا ميدونم بنده پر از گناهي بودم ... اما منو ببخش خدايا ... خدايا بهت قول ميدم اگه مادرم زنده بمونه ديگه نمازم را ترك نكنم ... خدايا اين بنده رو سياهت را ببخش و ...

در همين حال عرفاني بودم كه همان دكتر به سراغم آمد و در حالي كه از فرط هيجان نميتوانست درست حرف بزند گفت : بگذار حقيقتي رو بهت اعتراف كنم ، چند دقيقه قبل كه بهت گفتم شايد مادرت بميره در حقيقيت مرده بود ، ولي من ميخواستم كه تو كم كم اين حقيقت رو بپذيري و ... اما الان يك معجزه باور نكردني رخ داد ، مادرت كه قلب ونبضش از كار افتاده بود و ما هم تمام دستگاهها را از بدنش باز كرده بوديم ، يك مرتبه زنده شد ... ميفهمي چي ميگم پسر ؟ مادرت زنده شد ... اين باور نكردنيه !

دكتر ميخنديد و من اشك ميريختم ، آري براي دكتر اين امر باور نكردني بود ، اما من ميدانستم كه خدا به حرفم _ به حرف يك بيخدا _ نيز گوش داده است !

روايت لحظات پس از مرگ

و اما اوج معجزه آنجا بود كه مادر سه روز پس از جراحي به من گفت : در آن حالتي كه دكترها ميگن من مرده بودم ، خودم رو توي آسمانها ديدم كه زير پايم ابر بود و من هم داشتم ميرفتم بالا ، اما در اين لحظه يك مرتبه تو رو ديدم كه يك گوشه ايستادي و داري نماز ميخواني ... من از اين بابت خيلي خوشحال شدم پسرم نماز خوان شده ، اما ناگهان با سرعت نور از آسمانها به پايين آمدم و ... چشم كه باز كردم خود را روي تخت ديدم ...

مادر آن روز وقتي از زبان من شنيد كه چگونه براي او اشك ريخته و چگونه برايش نماز خوانده ام گفت : پس تو منو به زندگي برگردانده اي ؟!

امروز كه دارم اين خاطره را برايتان مينويسم ، سالهاست كه در ايران همراه مادرم و زن و فرزندانم زندگي ميكنم نو ... در ضمن حتي يك ركعت نمازم نيز ترك نشده است

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 28 دی 1393برچسب:, :: 8:37 :: توسط : ستاره

درباره وبلاگ
بسم الله الرحمان الرحیم سلام دوستان عزیز. این وبلاگ برای ترویج فرهنگ نماز و نمازخوانی و آشنا کردن هرچه بیشتر شما عزیزان با نمازه. دوستان بهترین مرورگر برای نمایش این وبلاگ mozilla firefox 11.0هستش. امیدوارم مورد استفادتون قرار بگیره .
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ღقبلــــــــــــــــــــه ی عشقღ و آدرس lovekiblah.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 400
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 403
بازدید ماه : 409
بازدید کل : 11151
تعداد مطالب : 106
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1

a http://azadupload.com/uploads/server-3-92/azadupload.com137979810914022.png

برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب

پخش زنده حرم
آیه قرآن تصادفی کد پیغام خوش آمدگویی